براى آنكه كسى از عمق فاجعه آگاه نشود، نيروهاى صهيونيست،ديوار امنيتى محكمى براى مقابله با هجوم مردم، خبرنگاران محلى و خارجى ايجاد كردند. واحدهاى گشتى، در كوچه و خيابانهاى اطراف، هركس را كه به كوچكترين نحوى برايشان مشكوك به نظر مىرسيد،بازداشت كرده و به نقطهاى نامعلوم مىبردند. فضاى وحشتآور و وحشيانهاى توسط نيروهاى اسرائيلى بر منطقه حاكم شده بود.
زندانيانى كه در طبقات بالاى ساختمان قرار داشتهاند، به دليل اينكه شدت انفجار، طبقات پايين را منهدم كرده و طبقات بالايى بر روى آنها سوار شده بودند، بر حسب اتفاق و معجزه آسا، سالم مانده و با استفاده از وضعيت پيش آمده فرصت را غنيمت شمرده و بازداشتگاه ويران را ترك كردند. در آن ميان، يكى از زندانىها كه از زير آوار بيرون آمده و گريخته بود، مجدداً به محل حادثه بازگشت تا به ديگر زندانيان مجروح كمك كند، كه نيروهاى اسرائيلى با ديدن او كه ميان مقر ويران بهدنبال مجروحين لبنانى و فلسطينى مىگشت، وى را دوباره بازداشت كردند.
نيم ساعت از زمان انفجار مىگذشت كه آمبولانسها و هلىكوپترهاى اسرائيلى و تعداد زيادى نيروى كمكى با امكانات لازم به محل حادثه شتافتند. دود از ميان ساختمان برمىخاست و ميلهها و قطعات عظيم بتون در هم پيچيده بودند. تكههاى بدن كشتهشدگان، ميان ويرانهها پخش شده بود. ميان خاكهاى سياه شده،درجههاى خون رنگ افسران و ارشدهاى نظامى به چشم مىخورد.ناباورى و وحشت در چشمان سربازان زنده مانده ديده مىشد. بهت و تعجب بر آنها حاكم شده بود و باورشان نمىآمد چنين فاجعهاى بر ارتشى چنان سرمست و به ظاهر قدرتمند، وارد شده باشد.
مردم كه اطراف محل حادثه، در فاصلهاى زياد حلقهزده بودند، در حالى كه در دل خوشحال بودند، با چشمانى كه شادى و ترس در آن موج مىزد، اين سو و آن سو دويدن قواى صهيونيستى را مىنگريستند. هيچكس از مردم باورش نمىآمد كسى چنين جرأت كرده باشد عملياتى به اين بزرگى را عليه اسرائيل انجام دهد. همهى برخى از مردم از اين هراس داشتند كه صهيونيستها همچون جنايتكاران هيتلرى، به انتقام اين ضربه و تلفات خود، به آزار مردم غير نظامى بپردازند.
اين تصور دور از واقعيت هم نبود. ساعتى بعد هواپيماهاى جنگى اسرائيل در ارتفاع بسيار پايين، دست به مانورهاى ديوانهوار بر بالاى شهركها و روستاها زدند كه فقط نشان از وحشت و ديوانگى دشمن از ضربه وارده داشت. هلىكوپترهاى توپدار نيز به گشتزنى برفراز مناطق اشغالى پرداختند. به گزارش خبرگزارى فرانسه 2000 نيروى كماندو و چترباز اسرائيلى در عمليات تفتيش و بازرسى منازل و مناطق شركت داشتند، كه بيش از 800 نفر از اهالى صور را براى بازجويى دستگير كرده و به مقرهاى خود بردند.
نيروهاى صهيونيست، چندين جاده از جمله بزرگراه بيروت به دمشق را بستند و به بازرسى دقيق اتومبيلها و بازداشت افراد مشكوك پرداختند.
اخبار و عكسالعمل ها
منابع امنيتى محلى لبنان، اسرائيل و منابع غربى، همگى بر اين موضوع اتفاق نظر داشتند كه ماشين حامل مواد منفجره، دژبانىهاى جلوى ساختمان را از بين برده و وارد ساختمان شده است و تعدادى از نگهبانان اسرائيلى كشته شدهاند.
ساعتى پس از انفجار، خبرنگاران خارجى و داخلى به سوى محل انفجار شتافتند. راديوهاى محلى، برنامههاى عادى خود را قطع كرده و به اعلام و شرح عمليات پرداختند. خبرگزارىهاى خارجى، به وسيلهى تلكس و يا هر وسيله موجود و ممكن در منطقه، اخبار را به كشور خود ارسال كردند.
طى يكى - دو روز بعد از حادثه، مطبوعات كشورهاى عربى منطقه،اين عمليات را «شروع عظيمى براى مقاومت لبنان» ذكر كردند و از آن نام بردند. مطبوعات سوريه در اين باره نوشتند:
«اين عمليات نشان داد كه اسرائيل بايد براى جناياتش در لبنان، بهاى بسيار سنگينى بپردازد.»
نشريات كشورهاى منطقهى خليج فارس و شيخنشينها، دربارهى آنچه در لبنان و به خصوص در حادثه انفجار صور مىگذشت، اين گونه نوشتند:
«رؤسا و ملوك عرب، حمايت و پشتيبانى خود را از ساكنان جنوب لبنان كه در اشغال به سر مىبرند، اعلام مىكنند».
بدين ترتيب، عمليات شهيد احمد قصير، گذشته از ضربات سخت و زيانبار به صهيونيسم، باعث بيدارى مسلمانان، به خصوص سردمداران و اعراب منطقه شد و به آنها فهماند كه مىشود جلوى اسرائيل را گرفت.
نشريهى صهيونيستى «هاآرِتص» چاپ اسرائيل، در واكنش به اين عمليات نوشت:
«اين حادثه نشان داد كه عمليات اسرائيل در لبنان، در رسيدن به اهدافش در پيروزى بر تروريسم، ناكام مانده و تأمين امنيت هموطنان اسرائيل در مرزهاى لبنانى و بازگرداندن بلادرنگ و سريع سربازان به شهرهايشان، بايد انجام شود».
اعلام خبر اين حادثه و علل آن، يكى از مشكلات بسيار بزرگ، براى دولت اسرائيل محسوب مىشد؛ بدانحد كه صهيونيستها به هر طريقى متوسل شدند تا از فشار افكار عمومىِ يهوديان ساكن فلسطين اشغالى، بكاهند. هر يك از مسئولين سياسى - نظامى و تبليغاتى صهيونيسم به نوعى اين عمليات را شرح و تفسير كردند كه سخنان ضد و نقيضشان،حكايت از عمق ضربه داشت. در اين مقوله مىتوان به نمونههاى زير اشاره كرد:
راديو اسرائيل اعلام كرد: «اين عمليات، حاصل هجوم يك ماشين بمبگذارى شده به ساختمان بوده است».
تلويزيون دولتى اسرائيل، ضمن رد هر گونه حضور شخص مهاجم و حمله كننده در اتومبيل، گفت: «اين حادثه، حاصل انفجار ماشين بمبگذارى شدهاى بود كه جلوى مقر فرماندار نظامى پارك شده بود».
ژنرال «فِريد» فرماندهى صهيونيست، در تحليل حادثهى انفجار گفت: «ما معتقديم اين بمب كه باعث ويرانى ساختمان شده است، در يكى از طبقات پايين ساختمان كار گذاشته شده است».
او بدون اينكه اشارهاى به چگونگى قرار دادن بمبى با حجمى حدود 1000 كيلو در ساختمان فرماندار نظامى اسرائيل كند، هر گونه تصور حملهى يك ماشينپر از مواد منفجره با رانندهى شهادتطلب را رد كرد.
راديو اسرائيل در تفسير ديگر خود، براساس گفتهى بعضى از مسئولين امنيتى اسرائيل، گفت: «اين انفجار حاصل كپسولهاى گاز داخل ساختمان بوده است و هيچ اتفاق و عمدى در آن نبوده است».
اين راديو هيچ اشارهاى به تعداد كپسولهاى فرضى موجود در ساختمان كه باعث ويرانى يك بناى هشت طبقهى بتونى شدهاند، نكرد.
«رافائل ايتان» رئيس اركان ارتش اسرائيل، در تحليلى كه حتى نمىتوانست مردم اسرائيل را مجاب كند، اظهار داشت: «اين حادثه فقط به خاطر عدم استحكام و خلل موجود در بناى ساختمان بوده است كه ساختمان خود بخود و به يكباره فرو ريخته است».
ساعاتى پس از انفجار، «آرييل شارون» وزير جنگ، كه از سوالات خبرنگاران مبنى بر اينكه «اسرائيل در لبنان چه مىكند؟» عصبانى شده بود، در مقابل همهى آنها فرياد زد: «از مطرح كردن اين سوال كه ارتش اسرائيل در لبنان چه مىكند، دست برداريد، زيرا ما به درستى مىدانيم كه چه مىكنيم. ما مراقب امنيت رژيم اسرائيل هستيم». او با ناراحتى گفت: «حداقل صبر كنيد تا افرادى را كه زير آوار ماندهاند بيرون بكشيم».
تلفات
دربارهى تلفات ارتش اسرائيل در اين عمليات نيز، تحليلها، آمار و تفسيرهاى مختلفى عنوان شد. در اولين روز حادثه، نمايندگى خبرگزارى «آسوشيتدپِرِس» اعلام كرد كه در اين عمليات 15 عرب و تعدادى از سربازان اسرائيل كشته شدهاند. در همين روز، راديو اسرائيل گفت كه 40 سرباز اسرائيلى در اين حادثه كشته شدهاند.
نمايندگى خبرگزارى «يونايتدپرس» در لبنان، از زبان يكى از سربازان اسرائيلى گفت: «اين انفجار چيزى حدود 200 كشته و مجروح در بر داشته است» و يكى ديگر از سربازان گفت: «اگر آوار برداشته شوند، حدود 100 تا 200 نفر زير آن مدفون هستند.»
فرماندار نظامى اسرائيل در شهر صور، اعلام كرد: «فقط 10 سرباز كشته و 35 نفر ديگر مجروح شدهاند». پزشكى از ارتش اسرائيل مدعى شد: «در اين حادثه 15 عرب نيز كشته شدهاند».
سه روز پس از انفجار، راديو اسرائيل گفت: «عمليات كاووش، پايان يافته و اعلام خبر مرگ سربازان به خانوادههايشان آغاز شده است». اين راديو از قول منابع نظامى اسرائيل گفت: »90 جسد از زير آوار بيرون كشيده شدهاند كه 75 نفر آنان از سربازان اسرائيلى بودهاند و 15 نفر ديگر از افراد شخصى فلسطينى و لبنانى بودند كه در باز داشت به سر مىبردند».
اين راديو همچنين اضافه كرد: »26 اسرائيلى نيز مجروح شدهاند كه حال 6 تن از آنان وخيم گزارش شده است».
خبرگزارى فرانسه، پس از پايان عمليات جستجوى مصدومين اعلام كرد: »90 نفر در اين حادثه كشته شدند كه 75 نفر اسرائيلى و 15نفر از نيروهاى لبنانىِ «سعد حداد» هستند و 28 نفر ديگر مجروح مىباشند».
«ساموئل كاتز» كه قبلاً از افسران واحد اطلاعات ارتش اسرائيل بوده است، در كتاب خود «جاسوسان خط آتش»، دربارهى تلفات واحدهاى اطلاعاتى و امنيتى اسرائيل در اين عمليات، مىنويسد: «در اين عمليات 28 افسر امنيتى اسرائيل كشته شدند».
بثينه الكفراوى در كتاب خود به نام «حرب لبنان، حِصار بيروت» دربارهى تلفات عمليات شهيد احمد قصير نوشتهاست:
«در اين انفجار 95 نفر كشته شدند كه 77 نفر آنان از نيروهاى ارتش اسرائيل بودند. همچنين 120 نفر نيز مجروح شدند.»
خبرگزارى فرانسه در گزارشهاى بعدى خود اعلام كرد: «در اين انفجار 120 تن كشته و 200 تن مجروح شدهاند». سخنگوى نظامى اسرائيل در اولين روزهاى پس از حادثه اعلام كرد: »74 نفر كشته شده و 27 نفر نيز مفقود شدهاند». هفته نامهى عرب زبان «الشِّراع» چاپ لبنان، بهار سال 1379ه.ش)2000 م)، دربارهى تلفات اسرائيل در عمليات شهيد احمد قصير، تعداد كشته شدگان اسرائيلى را 90 نفر اعلام كرد.
چند روز پس از پايان عمليات كاووش و جستجو ميان آوار، اخبار و مستنداتى كه نشريات اسرائيلى هم ذكر كردند، حاكى از اين بود كه: »141 تن كشته و 10 نفر مفقود شدهاند كه آنها مىتوانستند جزو نزديكترين نفرات به صحنهى انفجار باشند كه بدنهايشان پودر شدهاست.»
دكتر «سعد ابوديه» در كتاب خود مىنويسد:
«بر حسب آنچه خبرنگار راديو نظامى اسرائيل در روزنامه «هاآرِتص» سه روز پس از حادثه اعلام كرد، آمار كشتهها و مجروحين بين حدود 370 تا 400 نفر بوده است. اين عده، بيشترين تلفات اسرائيل در يك نبرد و در يك روز بود».
«يان بلك» و «بنىموريس» در كتاب «جنگهاى نهانى اسرائيل» مىنويسند:
«در نوامبر 9 1982 افسر «شينِبث» در مقر ارتش كشته شدند. مقر آنها در يك ساختمان چند طبقه متروكه بود كه بر اثر انفجار كپسول گاز و فرو ريختن ساختمان مردند».
در اين عمليات يكى از بزرگترين ضربات بر پيكرهى دستگاههاى اطلاعاتى و امنيتى اسرائيل، وارد آمد. تا حدود چهار سال پس از عمليات، از افشاى نام افسران ارشد اطلاعاتى كه در اين حمله كشته شده بودند، خوددارى شد. براساس اظهارات بعضى از منابع، «آموس ريمون» كه يك فرد «كيبوتس» بود، مغز متفكر امنيتى ارتش اسرائيل به شمار مىآمد. او به «مغز متفكر اسرائيل براى 20 سال آينده» معروف بود. وى طرحهايى براى بيست سال آينده داده بود و پر كردن خلاء وجودى او براى دستگاههاى امنيتى رژيم صهيونيستى غير ممكن بود. بدن تكهتكه شده ريمون، ميان آوار ساختمان يافت شد.
اثرات عمليات
بعد از ظهر روز پنجشنبه، تنها ساعاتى پس از انفجار مقر فرماندهى ارتش اسرائيل در لبنان، در حالى كه يهوديان ساكن مناطق اشغالى به اخبار راديوهاى محلى و خارجى گوش مىسپردند تا از چند و چون فاجعهاى كه بر ارتش اسرائيل نازل شده بود مطلع شوند و خانوادههايى كه فرزندشان جزو نيروهاى متجاوز ارتش صهيونيستى در لبنان بود، نگران و وحشتزده، در پى كسب خبر سلامتى بستگان خويش بودند، وزرا و مقامات برجستهى امنيتى و نظامى اسرائيل در محل نخستوزيرى، در حضور «مناخامبگين» نخستوزير، جلسهاى اضطرارى تشكيل دادند و هر كدام گزارشهاى سازمان و وزارتخانهى خود را دربارهى حادثهى صور بهاطلاع كابينه رساندند.
پس از ساعتها بحث و بررسى، سرانجام دولت، وزير دفاع را مأمور تشكيل «كميتهى تحقيق» دربارهى چگونگى ورود يك ماشين حامل صدها كيلو بمب به منطقهى حضور نظاميان و سپس انهدام ساختمان فرماندهى كرد. گزارشهاى موجود نشان مىداد كه در مسير تردد اتومبيل مذكور چندين پست بازرسى اسرائيلى و موانع زيادى وجود داشته است، كه رانندهى ماشين بمبگذارى شده، بدون هيچ مشكلى از همهى آنها گذشته و به هدف خود دست يافته است. اين مسئله مىتوانست بحثهاى مختلفى از جمله سهلانگارى نيروهاى نظامى و حتى وجود عوامل نفوذى در ارتش اسرائيل را پيش آورد، كه هر كدام از آنها خطر بزرگى براى اشغالگران محسوب مىشد.
پس از جلسه اضطرارى، رئيس دولت صهيونيستى «مناخام بگين»، در مصاحبه با نمايندگان خبرگزارىها، پيامى فرستاد و روز يكشنبه آينده 1361/8/23 ه.ش (14نوامبر1982 م) را عزاى عمومى براى كشتهشدگان اين حادثه اعلام كرد.
انفجار مقر فرماندهى، بر روحيهى نيروهاى ارتش اشغالگر كه حكومت و قواى خود را قدرت مطلق منطقه مىدانستند تأثير شكنندهاى وارد آورد. روز بعد، واحدهايى از ارتش اسرائيل، ديوانهوار و وحشتزده، وارد شهر «صيدا» در نزديكى شهر صور و محل انفجار شدند. ساختمان فرماندارى شهر صيدا را به محاصره درآورده و پس از بازرسى كامل طبقات و قسمتهاى مختلف آن، افراد موجود را با استفاده از زور و ارعاب اخراج كرده و ساختمان مذكور را به عنوان «مقر فرماندار نظامى ارتش اسرائيل» در شهر صيدا به اشغال خود درآوردند. «يوسف گينوسار» رئيس «سازمان امنيت منطقه شمال اسرائيل» كه مقر آن در «حيفا» در فلسطين اشغالى بود، به عنوان «فرماندهى صحنهى عمليات لبنان» برگزيده شد.
بر اساس مأموريتى كه دولت به وزير دفاع اعلام كرد، «آرييل شارون» وزير جنگ و «آميردِرودى» فرمانده نظامى منطقهى شمال فلسطين، براى بررسى هر چه دقيقتر چگونگى عمليات، مستقيماً به محل حادثه آمدند و به تحقيق پيرامون ضربات وارد شده بر ارتش و قواى امنيتى پرداختند. اين در حالى بود كه گروهى از منابع امنيتى اسرائيل، انهدام ساختمان را ناشى از اختلال و سستىِ بناى آن اعلام مىكردند و براى اثبات مدعاى خود،مهندس لبنانىاى را كه سالها پيش از آن، ناظر بر ساخت بنا بودند براى ارائهى توضيحات لازم به داخل فلسطين اشغالى بردند؛ ولى مهندس ناظر، باردّ ادعاى صهيونيستها، در بازجويىها و مصاحبههاى خود با خبرنگاران اعلام كرد: «اين ساختمان از اسكلتبندى قوىاى برخوردار بوده و محال است يك ساختمان هشت طبقهى بتونى با اين استحكام و عظمت، به يكباره و بدون علت خارجى و فقط به خاطر سستىِ بنا، منهدم شود و اين گونه بر روى هم فرو بريزد.»
فشار افكار عمومى و تحليلهاى موجود پيرامون حادثه، باعث شد تا در «كِنِسِت» (مجلس نمايندگان اسرائيل)، بحثهاى تند و داغى بر سر اين حمله درگيرد. نمايندگان مجلس، در اوج عصبانيت و ناراحتى، كه نشانگر عمق ضربه و فاجعه بود، از نخست وزير خواستند تا «هر چه سريعتر نيروهاى ارتش را از لبنان خارج سازد». جناح «حزب شينوى» در مجلس،خواستار بركنارى شارون از وزارت جنگ شد. «آمنون اِوينشتاين» رئيس اين جناح، در مجلس گفت: «اسرائيل در لبنان ناكام مانده است ومسئوليت همهى اينها بر گردن شارون مىباشد».
در روزهاى پس از عمليات، بحث و جنجال بر سر علل پيش آمدن چنين حوادثى، به مطبوعات يهودى نيز كشيده شد و انتقادهاى تند و صريح به عملكرد ارتش و وزارت جنگ اسرائيل در لبنان، به اوج خود رسيد؛ چرا كه تا اين زمان، وارد آمدن چنين ضربه و تلفات سنگينى بر رژيم صهيونيستى، سابقه نداشته و براى يهوديان نيز باور كردنى نبود.
روزنامهها و مجلات، در مقالات تحليلى و تفصيلى خود پيرامون اين ضربه، بر اين نكته تاكيد كردند كه: «لبنان، دروازهى گورستان اسرائيلىهاست». روزنامهى صهيونيستى «داوار» ارگان «حزب كارگر»، ضمن اشاره به حادثهى انفجار مقر فرماندهى، نوشت:
«كسى مطمئن نيست كه 405 سربازى كه در جريان اشغال لبنان كشته شدهاند و فاجعهاى مثل آنچه كه در شهر صور اتفاق افتاد، پايان ماجرا باشد».
نويسندهى اين روزنامه در ادامهى مطلب خويش، حضور نيروهاى اسرائيلى در لبنان را مورد سوال و انتقاد قرار داد و نوشت:
«حضور نيروهاى اسرائيل در لبنان، بيش از آنچه مانع خطر باشد، پرمخاطره است. اعلام عزاى عمومى، براى دولت بايد روز تسويه حساب سياست حادثه آفرينى باشد.»
پس از عمليات شهيد احمد قصير، نيروهاى وحشتزدهى اسرائيل مستقر در لبنان، كه هر لحظه انتظار ورود ماشين حامل بمب را به مقرشان مىكشيدند، دريافتند كه چه مقاومت و پايدارى فروخفتهاى در سينههاى مردم مظلوم لبنان نهفته است؛ به همين لحاظ در اعمال و رفتار خود نسبت به مردم، تغييراتى آشكار دادند؛ تا به خيال خود خشم كسى را برنيانگيزند. آنان كه تا چندى قبل، با اعمال وحشيانه و اهانتآميز با مسلمانان برخورد مىكردند، فهميدند كه تحقير، سركوب و تمسخر اين مردم، خطر آفرين خواهد بود و براى چنين اعمالى بايد بهاى سنگينى بپردازند.
سربازانى كه چه بسا به خاطر تفنّن، آتشبازى و كشتار و غارت، به ارتش پيوسته و عازم لبنان شده بودند، باورشان آمد كه لبنان همچون بشكهى باروت است. جنگ ديگر يك طرفه نخواهد بود و مردم فقط كشتههايى آماده و سر به زير نيستند. از اينجا به بعد برههاى آغاز مىشد كه قواى صهيونيسم بايد در نهايت خفّت و خوارى، تلفات سنگينى متحمل مىشدند. از همه سختتر اين كه ضربات را دشمنى وارد مىآورد كه به هيچ وجه قابل رويت و شناسايى دقيق نبود. فقط مىشد گروههاى مبارز فلسطينى و يا گروهها و احزاب مقاوم مسلمان به خصوص شيعيان را مسئول اين حملات مرگبار دانست.
نكتهى قابلتأمل و حائز اهميت در اين عمليات، اين بود كه شخص يا گروهى اين جرأت را پيدا كرده بود كه عليه اسرائيل و نيروهايش دست به عمليات و هجوم بزند و اين باب را بگشايد كه اسرائيل، شكستپذير است و به راحتى مىشود اين ببر پوشالى را درهم ريخت و آتش بر وجودش انداخت.
كشورهاى عربى، كه تا اين زمان در تصور خود از اسرائيل غولى افسانهاى ساخته بودند، و تجربهى تلخ جنگ چندين كشور عربى در دههى60 ميلادى در ذائقهشان مانده بود، با حيرت، مىنگريستند كه ملتى به ظاهر كوچك، با كمترين امكانات و سادهترين تجهيزات، بزرگترين ضربه را براندام نظامى امنيتى رژيمِ در ظاهر قدرتمند صهيونيستى وارد آورده است.
خبر عمليات شهادتطلبانه، پيش از آنكه از راديوهاى محلى و خارجى پخش شود، دهان به دهان و با تفاسير و تحليلهاى مختلف توسط مردمى كه عازم بيروت و ديگر شهرها بودند، در سطح لبنان منتشر شد.مردم مظلوم جنوب، كه خوف از تهاجمهاى هوايى و بمبارانهاى دشمن آنها را آوارهى شهرهاى شمالى كرده بود، در وهلهى اول ناباورانه خبر را شنيدند؛ سپس با بهت و حيرت، اشك شوق از ديدگانشان جارى شد. ساعتى نگذشت كه جشن و پايكوبى، يكى بعد از ديگرى، خيابانهاى شهرها را فرا گرفت.
با وجودى كه نظاميان ارتشِ زخم خوردهى اسرائيل، در شهرهاى اشغالى، مقرهاى پست و بازرسى ايجاد كردند و به گشت و كنترل ترددها پرداختند، اين شهرها كه هر لحظه انتظار آزادى و رهايى را مىكشيدند، شاهد شادمانى مردم بودند. هر كس از هر حزب و مذهب خاص، شكست افسانهى قدرتمندى صهيونيسم را جشن مىگرفت.
عمليات شهيد احمد قصير، اثرات بسيارى بر ادامهى روند مقاومت گذاشت. بسيارى از افراد و حتى رجال مذهبى كه درگير شدن و حمله به واحدهاى اسرائيلى را جائز نمىدانستند، در گفته و نظرات خود تجديد نظر كرده و مبارزه با دشمن اشغالگر را واجب شمردند.
كسانى كه تا پيش از اين، حمله و مقاومت در برابر تانكها و تجهيزات پيشرفته اسرائيلى را، آن هم فقط با يك قبضه اسلحهى كلاشنيكف و چند نارنجك، به تمسخر گرفته و بازى بچهگانه مىخواندند، خود داوطلب حضور در صحنههاى نبرد شدند و ديگران را نيز به اين امر تشويق كردند.
يكى از نكات مهم عمليات شهيد قصير اين بود كه، مردم لبنان و فلسطين و ديگر كشورهاى درگير با اسرائيل، ديدند كه يك نفر خود را به كشتن مىدهد، ولى در عوض تعداد زيادى از نفرات دشمن را به هلاكت مىرساند. مردمى كه بر اثر تجاوز و حملات دشمن، صدمات و آسيب بسيارى ديده بودند، از اينكه انتقامشان گرفته شده، خوشحال شدند.
در گيرىهاى خيابانى در كوچههاى بيروت، نشان از شور و شوق بسيار براى مقاومت داشت. جوانانى كه سلاح تهيه كرده بودند، به سوىواحدهاى گشتى اسرائيلى كه قصد ورود به محلههاى مسلمان نشين را داشتند، تيراندازى كرده و منطقه را براى دشمن ناامن ساختند.
موضع آمريكا
سردمداران حكومت آمريكا، كه همواره به عنوان پشتيبان اصلى حكومت غاصب اسرائيل نقش خود را ايفا كرده و مىكنند، از بروز چنين حادثهاى گيج شدند. كارشناسان سياسى - نظامى آمريكا كه لحظه به لحظه تهاجم اسرائيل به لبنان و قلع و قمع دشمنانِ صهيونيسم را دنبال مىكردند، مبهوت ماندند. سخنگوى دولت آمريكا، هنگامى كه خواست در برابر سوالات مختلف در اين باره سخن بگويد، ضمن ابراز ناراحتى عميق آمريكا از فاجعهاى كه براى دوستان اسرائيلىشان پيش آمده،اعلام كرد: ما اميدواريم كه اين گونه اعمال تروريستى، ضربهاى به تلاشهاى صلحطلبانهى آمريكا وارد نياورد.
دولت آمريكا در حالى حمله كنندگان به ارتش اسرائيل را «تروريست» مىخواند، كه در برابر چشمان سردمداران كاخ سفيد،نيروهاى صهيونيست، مغرورانه و خونسردانه، يكى پس از ديگرى شهرها و روستاهاى لبنان را مورد تهاجم و تجاوز وحشيانه خود قرار مىدادند و هر كس را كه در برابرشان كوچكترين اعتراضى نشان مىداد،به قتل رسانده و يا بازداشت مىكردند.
عاملين عمليات خيبر
آنچه كه دربارهى اين عمليات، مهم جلوه مىكند، عاملين آن است. درزمانى كه بخش عظيمى از لبنان تحت اشغال بود، هيچ سازمان مشخص و معروفى جرأت نمىكرد مسئوليت اين حمله را بر عهده بگيرد. حتى بعضى از احزاب غيراسلامى، در اين هراس به سر مىبردند كه مبادا اسرائيل به عمليات انتقامجويانه دست بزند و در اين بين، به آنها نيز آسيبهايى وارد شود.
بلافاصله پس از انفجار، اظهار نظرهاى مختلف دربارهى عاملين آن آغاز شد. در ساعات اوليه، اسرائيل كه به بهانهى سركوب نيروهاى مبازر فلسطينى به خاك لبنان تجاوز كرده بود، گروهها و سازمانهاى فلسطينى مستقر در لبنان را مورد اتهام قرار داد؛ ولى به زودى متوجه شد اين ضربه كه تا اين زمان هيچ سابقهاى نداشته است چه در طول تاريخ مبارزات مردم فلسطين و چه در جنگهاى كشورهاى عرب با اسرائيل از سوى شيعيانى انجام شده است كه تحت فشارهاى سخت و وحشيانهى دشمن قرار دارند و براى رهايى خويش به اين عمل اقدام كردهاند.
ژنرال صهيونسيتى «اِرون اِگونين» در اين باره اظهار داشت: «من معتقدم كه اين حمله توسط مردان سازمان آزادىبخش فلسطين انجام شدهاست».
فرستاده راديو اسرائيل در جنوب لبنان، در گزارش خود دربارهى حادثهى شهر صور، گفت: «اين عمليات، كار فدائيان فلسطين بوده است».
در اين ميان، بعضى گروهها و احزاب كه تا آن زمان نامى از آنها در صحنهى لبنان و مبارزات عليه اسرائيل به گوش نخورده بود، ضمن تماس با دفتر روزنامهها و نمايندگىهاى خبرگزارىهاى خارجى در لبنان، مسئوليت اين عمليات را بر عهده گرفتند. يكى از اين گروهها، در بيانيهى كتبى خود كه در بيروت منتشر شد، براى اثبات اينكه طراح اين حمله، آنان بودهاند،نظريهاى خاص را ارائه داده و اعلام كرد: «اين انفجار نه حاصل ماشين حامل بمب و راننده بوده، كه توسط انفجار چند بمب جاسازى شده در ساختمان به وجود آمده است.» اين سازمان ناشناس كه خود را «فرماندهى كل نيروهاى سازمان جهاد اسلامى براى آزادى جبل عامل نيروهاى امام منتظرعليه السلام» معرفى مىكرد، در بيانيهى خود اعلام داشت:
«گروه شهيد موسى بَداح» 1 وى يكى از جوانان شيعه و فرماندهى نيروهاى جنبش امل در منطقهى صور بود كه يك سال پيش از آن، توسط مزدوران رژيم عراق در جنوب لبنان به شهادت رسيده بود. « وابسته به اين سازمان، توانستهاست با استفاده از لباسهاى مبدل به زير زمين ساختمان عزمى رخنه كرده و با كار گذاشتن چند بمب در شوفاژ خانه، اين ساختمان را بر سر جاسوسان و آدمكشان صهيونيستى خراب كند و بيش از دويست نفر از آنها را كشته و مجروح سازند... نبرد مسلحانه تنها راه ريشه كن كردن اين غدهى سرطانى يعنى اسرائيل، در جامعهى ما مىباشد».
ساعاتى پس از انفجار، گروهى نيز به نام «سازمان مبارزين مسلح» با صدوربيانيهاى كه به مطبوعات و خبرگزارىها ارسال شد، مسئوليت اين حمله را بر عهده گرفت و انگيزهى انجام آن را اين گونه اعلام كرد:
«در هنگامى كه ديدارهاى ننگين لبنانى - اسرائيلى، در سايهى شروط ذلت بار اسرائيلى انجام مىشود، راهى جديد و اسلوبى واحد، براى افتخار و براى طرد جرثومهى سرطانى اسرائيل از قلب ملتمان پيدا شد و آن اسطورهى مبارزين مسلح است. به همين منظور، يكى از افراد گروه ما، از جنوب مقاوم، روز پنجشنبه،ساختمان فرماندار نظامى اسرائيل در منطقهى صور را استوارانه، با ماشين بمبگذارى شده منفجر كرد و اين، يك نمونه از سلسله عملياتى است كه ما قبلاً شروع كردهايم و همهى عملياتهاى ديگر را نيز اعلام كردهايم. ما معتقديم تا هنگامى كه دشمن غاصب از خاك لبنان بيرون نرود، اين عمليات ادامه خواهد داشت».
در بيانيهى اين سازمان كه در روزنامه «النَهار» چاپ بيروت منتشر شد،آمده بود:
«چنين ضربهاى در ذهن اسرائيل نمىگنجيد و باورش نمىشد؛ چرا كه قدرت خود را برتر مىدانست. اينكه اسرائيل گفتهاست ويرانى ساختمان فرماندارى نظامىاش بر اثر نشتِ گاز يا سستى ساختمان بوده است، دروغ محض مىباشد».
در انتهاى اين بيانيه، خطاب به سردمداران رژيم صهيونيستى آمده بود:
«اسرائيل با گروهى از رزمندگان و يك روش جديد از نبرد روبهرو شده كه تا به حال سابقه نداشته است».
پس از گذشت سه سال از حادثه انفجار مقر فرماندار نظامى در صور، هنگامى كه ارتش اشغالگر از بعضى مناطق عقبنشينى كرد، در روز يكشنبه 1364/2/29 ه.ش (28 شعبان 1405ه.ق، 19 مه1985م) «مقاومت اسلامى لبنان» با صدور بيانيهاى رسمى، نامِ رزمندهى شهيدى را كه عمليات خيبر را در صور انجام داد، و جمعى كثيرى از نيروهاى دشمن را به هلاكت رسانده بود، اعلام كرد. علت تاخير اين سازمان در معرفى رزمندهى شهادتطلب، به دليل خواستهى او بود كه از همرزمانش در خواست كرده بود تا زمان پايان اشغال منطقه، از معرفى او خوددارى شود.
سرانجام پس از سه سال چشم انتظارى و درد و فراق، خانوادهى سختى كشيدهى قصير و از همه مهمتر امموسى، متوجه برخورد و نگاههاى اشكآلود و حسرتبار همسايگان شدند. مادر تعجب كرد، ناگهان پدر خانواده، جعفر شتابان وارد خانه شد و در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، روبهروى امموسى ايستاد و بريده بريده گفت: «آخرش... آخرش از پسرمون خبر آمد... از احمد...»
مادر جا خورد. كم مانده بود كه قالب تهى كند. نام احمد را كه شنيد،بغضش گرفت. نشست روى لبهى سيمانى باغچه. روبه جعفر گفت: «چه خبر... كجاست... چى شده... او... او...».
پدر آرام گفت: «يادت هست سه سال پيش يك جوان مسلمان و شجاع... با ماشين پر از بمب به ساختمان فرماندهى اسرائيلىها در صور حمله كرد... او... او احمد بود پسر ما...».
بغض مادر تركيد. سرانجام پس از سه سال پسرش را مىيافت. سه سال پيش از آن، با صداى انفجارى تنش لرزيده بود؛ ولى نمىدانست كه در آن انفجار، احمدِ او به اوج پر كشيده است. پدر به طرف راديو رفت.گوينده، با آب و تاب فراوان اعلام كرد كه مقاومت اسلامى لبنان طى بيانيهاى رسمى، شهيدِ عمليات شهادتطلبانه عليه مقر فرماندهى ارتش اسرائيل را معرفى كرده است. بيانيهى مقاومت اسلامى به اين شرح قرائت شد:
بسم اللَّه القاصم الجبارين
به مناسبت بزرگداشت شهداى شهرك مقاوم دير قانون النهر، مقاومت اسلامى لبنان اعلام مىدارد كه شهيد بزرگ عمليات عظيم شهادتطلبانه و پيروزمند عليه مقر فرماندار نظامى اسرائيل در «جلّالبَحر» كه عمليات «خيبر» نام داشت، و دشمن را دچار رعب و وحشت كرد و خلل و شكستى عظيم در اركان نظامىاش وارد آورد و فتحى بزرگ در نبرد با يهود براى مسلمين به ارمغان آورد، شهيد احمد قصير (حيدر) بود. ما با افتخار تمام و با احترام خاص براى امام امت خمينى كبير، اين عمليات را اعلام مىكنيم. ما با خون شهداى جبل عامل پيمان مىبنديم كه راه آنان را تا پيروزى نهايى ادامه دهيم.
«محمد على زِلزَلى» كه زمانى معلم احمد در مدرسهشان بوده است،دربارهى او مىگويد: «احمد نمونهى بارز شهادتطلبانى بود كه اين باب را در عصر ما گشود. او شاگردى بود كه نه تنها بر استادش پيشى گرفت، بلكه او معلم بود و ما پايينترين شاگردانش هستيم. او به روستاى ما و به كل لبنانىها شرافت عطا كرد. به واسطهى اوست كه ما امروز سرخويش را با افتخار بالا مىگيريم. از او و ديگر شهادتطلبان. ما از آنها بسيار متشكريم كه خود را فداى راه كرده و روز شهادت آنان، روزى عظيم براى ماست».
از آن روز به بعد، همه ساله، يازدهمين روز از ماه نوامبر به عنوان «روز شهيد» در لبنان گرامى داشته مىشود و به ياد شهيد احمد جعفر قصير و همهى شهداى مقاومت اسلامى، يادوارههاى عظيمى بر پا مىگردد.
شهيد حجت الاسلام والمسلمين «سيد عباس موسوى» دبير كل سابق حزباللَّه دربارهى «روز شهيد» گفته است: «بهترين روزى كه مىتوان براى بزرگداشت شهيدان و ياد آنان انتخاب كرد، روز عمليات شهادتطلبانه است. روزى كه شهيد احمد قصير حركت كرد تا بدن خود را به صورت ذرّاتى در راه خداوند عزّوجل درآورد. اين انسان، بدن مطهر و خون پاكش را به ذراتى در راه خداوند و اصول متعالىِ او تبديل كرد
نظرات شما عزیزان: